دفتر مشق سجاد داوری

کم کم می نویسم

مایه ی اختلاف بین برادران مومن


 خب بله، یک نفری، یک آقایی آمده پیش من، من هم به ملاحظه‌ی صلاح حال خود آن شخص و صلاح حال کشور به ایشان گفتم که شما در فلان قضیه شرکت نکنید. نگفتیم هم شرکت نکنید، گفتیم صلاح نمی‌دانیم ما که شما شرکت کنید. این را گفتیم. خب یک چیز عادی است. انسان بایستی آن چیزی را که می‌بیند و می‌فهمد و فکر می‌کند که به نفع برادر مؤمن‌اش است باید به او بگوید دیگر. ما هم اوضاع کشور را خب، غالباً بیشتر از اغلب افراد آشنا هستیم. آدم‌ها هم، بخصوص آدم‌هایی که صدها جلسه با ما نشستند و برخاستند، بیشتر و بهتر از دیگران می‌شناسیم. با ملاحظه‌ی حال مخاطب و اوضاع کشور به یک آقایی انسان توصیه می‌کند که آقا شما اگر در این مقوله وارد شدید، این دو قطبی در کشور ایجاد می‌شود. دو قطبی در کشور مضرّ است به حال کشور. من صلاح نمی‌دانم شما وارد بشوید. بله، این چیز خیلی مهمی که نیست. این یک چیز خیلی طبیعی است، خیلی ساده است. بله، ما این توصیه را به یکی از آقایان، به یکی از برادران کردیم. خب حالا این مایه‌ی اختلاف بشود بین برادران مؤمن، یکی بگوید فلانی گفته، یکی بگوید نگفته، یکی بگوید چرا پشت بلندگو نگفته؟ خب حالا این هم پشت بلندگو. (1395/07/05)


در متن بالا میبینم که حضرت آقا در قسمتی از بیاناتشان آقای احمدی نژاد را با عنوان برادر مومن نام برده است و این برای ما هم مایه مباهات است که به مدت 8 سال رئیس جمهوری مومن داشته ایم اما میبینیم که در ادامه هم ایشان تکرار کرده اند که "برادران مومن" و من این برداشت را میکنم که بقیه طرف ها و مسئولینی که در مقابل آقای احمدی نژاد هستند هم مومن هستند و حضور آقای احمدی نژاد موجب وحدت شکنی بین مومنان می‌شده است اما میبینیم که دوست داران آقای احمدی نژاد قسمتی از بیانات ولی را گرفته اند و قسمت دیگر را نمیبینند و از آن برای توهین به دیگران استفاده  میکنند. که نمونه های آن را در فضای مجازی میبینیم.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ســـــ جّ ــــــاد

ترس از خاطرات

همیشه از بازگویی بعضی خاطراتم می‌ترسیدم

حتی به اونا فکر هم نمی‌کنم که ناگهان دوباره ریشه های خودشون توی وجودم بدوونن.

اما به هر جهت بخشی از عمر رفته منن و من روز هایی رو با اون خاطرات زندگی کردم.

روز های سختی بود روز های یک طرفه عاشق بودن و یک طرفه مجنون بودن

روزهای زجر آور بیقراری و دوری از دلبر

تمام تلاشم را کردم که از این خاطرات فرار کنم اما ... چقدر سخت که ناگهان یک آشنای غریبه از اون زمان سر از خاکستر خاطرات بیرون بیاره و فقط احوالت بپرسه 

اخه چرا با من این جوری میکنی زمونه من چه هیزم تری بهت فروختم 

زیبا ترین روز هام رو که در جنون سوزودنم بذار حداقل امروز فراموش کنم 

خاطرات زنده نکن بذار فکر کنم اصلا نبوده و نبوده و نبوده اون روز ها 

روز های شیرین زهر آلود آشنایی اون روز اول توی باشگاه روز بعد توی نمایشگاه و روز ها و روز ها و روز ها 

لامصب بذار فراموش کنم اینکه پدرش که هنوز با لهجه شیرین آذری تهران نشین بودنش توی سرم میزد و گفت شما شهرستانی ... 

ای روزگار لعنتی بذار فراموش کنم اون روزی رو که گفت نوه فلانی هم میخواستش تو چی داری ؟!!

بذار فراموش کنم اونروزی رو که از سر جنون تبریک گفتم برای اینکه یا اینطرف یا اونطرف 

و همون روز بود که مجنون مرد ...


خاطره! ؛ امروز چرا از استخونای پوسیده من عبور کردی و لگد کردی 


برو دور شو


جایی برو که من نباشم 

نمیخوام یاد اون یک هفته تنهاییم توی خونه بیوفتم که گریه می‌کردم تا فراموشت کنم 

اره خواجه امیری میگه مرد گریه نمی‌کنه قدم میزنه ولی من گریه کردم تا فراموش کنم تا تویی که تمام وجودم رو گرفته بودی ذره ذره همراه اشک از وجودم خارج بشی

با خودم عهد کردم که دیگه برنگردی 

ولی اشتباه عزیزترین شخص زندگیم خاطرات شیرین ِ زهرآلود اون روز ها رو ...


و باز هم آخر قصه یادم تو را فراموش 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ســـــ جّ ــــــاد

تقابل اتفاقی شیرین و رویدادی تلخ در رسانه

اتفاق اول


اواخر اسفند بود یا اوایل فروردین، درست در بحبوحه تحویل سال نو!


اتفاقی بزرگ رخ داد و رسانه ها در خواب بودند!!


"
هامون ثبت شد!"

 )هامون در فهرست ذخیره گاه‌های بین‌المللی یونسکو ثبت شد(

خوب؟! شد که شد!! رسانه ها همچنان خواب ، و در سکوتی خبری اتفاقی بسیار بزرگ حتی بزرگتر!  اما رسانه های جریانی خاص، همچنان سعی در عدم پوشش و  عدم حمایت دارند! انگار که اتفاقی نیفتاده و یا بهتر بگویم انگار نه انگار که اتفاقی به این بزرگی افتاده! با برخوردی کوچک شبیه به دنیا آمدن چندقلویی در یک روستای دور افتاده! و شاید حتی کم ارزش‌تر!


اگر این موضوع را پیگیری کنید و از عزیزان مسئولی که در پرو به دنبال این کار بسیار ارزشمند و بزرگ بودند بپرسید، تازه متوجه می‌شوید که رژیم صهیونیستی تمام تلاش خود را میکرد تا این امر میسر نشود!  و حتی سایت هایی در گذشته ثبت شده که با سوء مدیریت و کم کاری مدیران گذشته قریب به خارج شدن از فهرست بود...


ولی با تلاش و یا شاید بهتر بگویم با جنگی حقوقی از این خطا توسط مدیران فعلی جلوگیری شد و حتی در اتفاقی بسیار خوشآیند، هامون به عنوان ذخیره‌گاه بین المللی ثبت شد.


 
اما همان طور که گفتم باز هم برخی در راستای تلاش رژیم صهیونیستی قدم برداشتند و با جلوگیری از شادی و نشاط مردم، داستانی به این عظمت را کوچک جلوه دادند.


 
اتفاق دوم


دوماهی بیشتر نگذشته و حالا  خبری درباره اطراف همان منطقه مخابره شده! 

"زابل آلوده‌ترین شهر جهان لقب گرفت! "

 

 اینکه این اتفاق نامبارک با کدام معیار رخ داد و این معرفی تحت نظارت چه کسی صورت گرفته، خدا می‌داند!!  اما می‌بینیم که می‌شود سر خط خبری همان رسانه‌هایی که با کوچک جلوه دادن و عدم پوشش چنین اتفاق مهمی حالا مصاحبه ها می‌گیرند و حمله ها می‌کنند؛ اما دوباره و اینبار در راستای هدف رژیم صهیونیستی ایران را آلوده می‌نامند و به دولت حمله ور می‌شوند!

 
چرا ما اینگونه شدیم؟! چرا اخلاق را فدای بازی های حزبی می‌کنیم؟ چرا اینگونه خود را خوار و خفیف می‌کنیم و در راهی قدم می‌گذاریم که دشمن می‌خواهد؟! چرا خودزنی می‌کنیم و بجای پیگیری صحت و سقم خبر و دلایل وجودی این اتفاق تبر تخریب را در دستی می‌گیریم و تیشه به ریشه ی خود می زنیم و هرچه رشته شده را پنبه می‌کنیم؟!!!

چه خوش گفت مقام والای رهبری: « اگر به نام عدالت خواهی و به نام انقلابی گری، اخلاق را زیر پا بگذاریم، ضرر کرده‌ایم، از خط امام منحرف شده‌ایم، اگر به نام انقلابی گری، به نام عدالت خواهی، به برادران خودمان، به مردم مؤمن، به کسانیکه از لحاظ فکری با ما مخالفند، اما میدانیم که به اصل نظام اعتقاد دارند، به اسلام اعتقاد دارند، اهانت کردیم، آنها را مورد ایذاء و آزار قرار دادیم، از خط امام منحرف شده‌ایم»


 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بازنشر در رسانه ها:


1. زیست بوم

2. زیستگاه زیستکره هامون

3. سازمان حفاظت محیط زیست
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ســـــ جّ ــــــاد

دل گرفته

نه نه دلِ گرفته نه دل گرفته
همونجور که میگی دل نوشته

عنوان این مطلبم رو دل گرفته گذاشتم چون دلم گرفته میخواستم دل نوشته ای بنویسم ولی دیدم این بیشتر به دل گرفته شبیه ِ تا دل نوشته

خوب ازینا بگذریم بریم سر اصل موضوع

از اون کجا شروع کنم
از آغاز پایان همه چیز

یه ضرب المثل هست میگه فامیل گوشت هم رو بخورن استخون هم دور نمیندازن

اما این روز ها و ماه ها و سال ها  شاهدم که از فامیل بی معرفت تر خود فامیله

وقتی کارشون گیر میکنه میشناسنت

آی سجاد این کار بکن
اُی سجاد اون کار بکن
هوی سجاد بدو این کار برام انجام بده
آقا سجاد میتونی این کار برام انجام بدی ؟ (بازم خدا خیرش بده این یکی یه چیزی تو مایه درخواست گفت)

حالا همه کارا رو کردی و چیزی هم کم نذاشتی

رفتی سر یکاری برای خودت و دیگه نمیرسی کاراشون رو انجام بدی یه مدت زنگ میزنی احوال میپرسی احوالت میپرسن ( توجه کن زنگ میزنی نه اونا به تو )
بازم زنگ میزنی اما فاصله زمانی بیشتر بعضیاشون که میگن: عه!!  میخواستیم زنگت بزنیما حالا یا شب یا فردا یا ...

فاصله رو بیشتر میکنی میبینی اصلا تو دایره شون نیستی و هنوزم زنگ نمیزنن

تصمیمم این شد که در آخر من دیگه نزنم تا اونا بزنن. نهایت سالی یه بار اونم برای تبریک سال نو
حالا زنگ میزنی میگی سلام فلانی سال نوت مبارک! میگه بیمعرفت تو مثلا فامیل داری ها! کجا رفتی خودت گرفتی دیگه یه احوال نمیپرسی؟

متهم شدم به بی معرفتی

اینم ازش میگذریم

حالا عبور میکنیم از اینا و میرم سر اصل دل گرفتگی یا شکستگی یا هرچیزی

من یه دیدگاه سیاسی دارم برای خودم و اونم اصل بر برائته هر کس از گناهه مگر این که خلافش ثابت بشه فکر کنم این یه اصل قانون اساسی هم باشه البته فکر که نه (اصل سی و هفتم (37) قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: اصل، برائت است و هیچ‌کس از نظر قانون مجرم شناخته نمی‌شود، مگر این که جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد.) این اصل مبنای زندگی منه

یکی لطف میکنه میاد یه گروه میزنه تو تلگرام همه فامیل جمع میکنه دور هم از همه چیز تو اون گروه میگن از جک گرفته تا مسائل کلان سیاسی کشور منم گه گاهی شرکت میکنم تو بحثاشون. چیزی نمیشه تا شروع میکنن به تهمت زدن های الکی به این و اون! بابا جان اخلاق سیاسی داشته باش! مسلمون باش چرا چیزی که هیچ سندی بابتش نه دیدی و نه داری فقط به استناد شنیده هات میزنی تا اینجاشم خوبه اما چون من از اونایی که اونا باشون مخالفم دارم حمایت که نه دفاع میکنم بخاطر این که مسئولان مملکتمونن خیر سرمون میشم جیره خورُ امثالهم
خوب بابا جان سجاد مگه مریضی که بحث میکنی راحت سکوت کن اونا خودشون میدونن و تهمتاشون

بی خیال پایان باز باشه این ماجرا ته نداره فقط باید سکوت کنی و له شدن اسلام و اخلاق دیانت زیر دست و پای مردم ببینی و سکوت کنی
امر به معروف و نهی از منکرم برای توی کتاباس...

دلم گرفته ببخش سرت در اوردم! ممنون که خوندی دوست خوبم اما این توصیه رو از من گوش کن و اصلا با هیچ کس بحث سیاسی نکن چون بحث سیاسی فامیل نمیشناسه گوشتت میخوره استخونتم میده سگ بخوره تهمتم که ....

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ســـــ جّ ــــــاد

چرا باختیم

میدونید چرا باختیم ؟ چون وقتی سعی میکردی من ببازم به این فکر نمیکردی که من یارتم نه حریف

جریان این گل به خودیایه که دارن ملتمون به خودمون میزنن و از امریکا دفاع میکنند

تاریخ حضور امریکا و انگلیس رو میدونن که توی ایران چه بلاهایی سر ملتمون آوردن اما نمیخوان باور کنند

میبینند که چطور دارن به ما توهین میکنند اما میگن اینا توهین نیست

میبینند که همه مشکلات اقتصادی ما به خاطر تحریم های بی پایه و اساس اوانس اما دولت و نظام رو مقصر میدونند

وای بر ما که دشمنمون عزیز تر شده از دوستمون ...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ســـــ جّ ــــــاد