والسلام
سلام ای خدای مهربانم
شب یکی بود و آرزو ها یکی یکی
اولی اش ظهور بود
دومی اش و سومی اش وچهارمی اش همه و همه یکی بود از پس آن یکی
سلامتی اش
آرامشَش
دوست داشتنَش
دوست داشتمَش
آه ه ه ه
دوری اش ؛ ناکارم کرده
سکوتم ؛ مجنونم کرده
سکوتش ؛ بیمارم کرده
حیایش ؛ مدهوشم کرده
ای خدا آرزو هایم برایم سختی آفریده ...
اما وجودت برای آرامشیست همراه ...
تو خود میدانی و دیگر هیچ ...
من هر کاری از دستم بر بیاد انجام میدم اما خوب سخته یکم بعضی چیز ها راه ها خاص خودش رو داره از دست من خارجه صبر تموم شده اما باید هنوز صبر کنم. او که از من به قائده ی یک نگاه دوره اما خوب من رو میفهمه .
هر روز دلم بیشتر از دیروز برات تنگ میشه هر روز نبودنت رو بیشتر حس میکنم اما خوب چیکار کنم باید صبر کنم و توکل .
امروز یکروز قبل از فرداس و من نمیدونم چطور قراره فردا بشه اما نبودنم توی فردا عذابم میده خوب چیکار کنم خودت گفتی نگم منم نباید بگم دیگه پس توکل میکنم و باز هم صبری که دیگه ندارم رو پیش میگیرم .
التماس دعا فرج